سفارش تبلیغ
صبا ویژن


تعطیلات در بهشت

بسم الله

در طول تاریخ شیعه اگر مروری اجمالی و گذرا به سرگذشت امامان و معصومین داشته باشیم خواهیم دید که تمامی اهل بیت(ع) مورد ظلم و ستم حکام و جائران زمان خویش قرار داشته‏اند و این ظلم و جور تا آنجا ادامه پیدا کرده که نهایتا به شهادت آنها منجر شده است. اما در این میان شهادت بعضی از این امامان و معصومین تا حدی تلخ و جانگذاز بوده که خدا به واسطه تحمل این شدائد آنان را باب الحوائج نموده است. مثلا حضرت عباس(ع) و حضرت امام موسی کاظم(ع) و علی الخصوص علی اصغر(ع).

روایت می‏کنند شخصی گره کور و لاینحلی در کارش بوجود آمده بود و با اینکه به تمامی ائمه توسل جسته بود هنوز مشکلش به قوت خود باقی مانده بود و مستاصل شده بود. شبی در عالم رویا حضرت ابی عبدالله را به خواب دید و در عالم خواب پیش آن حضرت گله کرد که یا اباعبدالله گره کوری در کار افتاده است شما عنایتی کرده و این گره را باز کنید. امام حسین(ع) در پاسخ آن مرد می‏فرمایند چرا به علی اصغر(ع) ما توسل پیدا نمی‏کنی. آن شخص می‏گوید در همان عالم رویا شروع کردم به روضه خواند و از این جا شروع کردم: اما ترونه کیف یتلظی عطشا. یعنی اینکه آیا نمی‏بینی که این طفل معصوم از عطش به حالت تلظی افتاده است؟ (توضیح اینکه عرب به باز و بسته کردن دهان ماهی در خارج از آب تلظی می‏گوید) آن شخص می‏گوید همین که این عبارت را گفتم دیدم چهره ابی عبدالله منقلب و دگرگون شد و گفت بس است حاجتت را دادیم.

شاید از این داستان بتوان برداشت‏های مختلفی و متنوعی نمود ولی نظر حقیر در مورد این داستان این است که:

1- توسل به حضرت علی اصغر (ع) بسیاری از مشکلات را برطرف می‏نماید

2- در مجالس روضه‏خوانی نباید روضه را مکشوف خواند چرا که ابی عبدالله و مادرشان فاطمه(س) و تمامی اهل بیت(ع) به مجالس روضه توجه دارند و خدای نکرده مکشوف خواندن روضه چه بسا بی حرمتی و اسائه ادب به ساحت اهل بیت باشد .

یاعلی

 

 


نوشته شده در یکشنبه 86/11/7ساعت 8:46 عصر توسط سروش نظرات ( ) | |

 

 

از ارک تا عرش

چند سال پیش در چنین شبی عاشقان واقعی امام حسین (ع) غریبانه به سوی اربابشان پر کشیدند. چه دسته‌ گل‌هایی رو امام حسین(ع) شب پنجم محرم در مسجد ارک جدا کرد. و خیلی‌ها که هنوز آمادگی‌ش رو نداشتن فیض شهادت رو از دست دادند و تو این دنیای وانفسا موندن، تا باز یار که را خواهد و میلش به که باشد. نمی‌دونم تا حالا سری به مزار این شهدا زدین یا نه ولی اگه تا حالا نرفتین توصیه‌ام اینه که حتما برین و یه سری بزنید خیلی مزارشون باصفاست آدم بوی ارباب رو اونجا کاملا حس میکنه به اسم‌ها و چهره‌هایی که رو سنگ قبر این عزیزان حک شده که نگاه میکنی دلت میشکنه و دلت میخواد که با صدای بلند بغض فرو خورده‌ات رو فریاد بزنی. روی سنگ قبر یک بانوی شهیده از شهدای مسجد ارک مطلبی را که همسرش نوشته بود خوندم و خیلی گریه کردم. همسر این شهیده کلماتی نزدیک به این مضامین نوشته بود. فاطمه جان در روز حشر تو در نزد فاطمه خواهی بود مرا هم فراموش مکن که نزد بی بی دو عالم از شفاعت بهره‌مند شوم. کمی اون طرف‌تر مزار دو تا دادشه که باهم شهید شدن. کمی این طرف‌تر مزار یک طفل خردساله و...

خدایا اینا کی بودن ما کی هستیم ...

به هر حال یاد و خاطره شهدای مسجد ارک تا ابد گرامی باد.

برای شادی روحشون یک فاتحه با صلوات .

یاعلی

 

نوشته شده در یکشنبه 86/10/23ساعت 6:17 عصر توسط سروش نظرات ( ) | |

  کشته اشک

خدایا فقط کسانی این مطلب رو بخونن که ظرفیت درک این مطالب رو داشته باشن

قبل از اینکه بخواهم به اصل مطلب بپردازم میخوام دو تا داستان رو براتون نقل کنم

شخصی حبیب ابن مظاهر (ع) را در عالم رویا در قصری پر جلال و جبروت و در مقامی بسیار عظیم و رفیع دید و سخت حیرت زده از ایشان پرسید که حبیب تو با این مقام و مرتبه و با این رتبه رفیع آیا آرزویی داری؟ حبیب در جواب وی سخنی فرمود که بسیار سنگین و در عین حال تکان دهنده است. حبیب فرمود : آری آرزو دارم که به این دنبا برگردم و بر مصائب ابی عبدالله گریه کنم.

و یکی از علما می فرمودند:

مرتاضی هندی که صد و بیست سال عمر داشت به تهران آمده بود و من فرصتی یافتم که از نزدیک محضر این مرتاض شیعه را درک کنم. آن عالم می‌گوید وقتی به محضر آن مرتاض رسیدم و قدری با وی صحبت کردم. در پایان صحبت پیرمرد مرتاض رو به من کرده و گفت : فلانی پس از 120 سال که از خدا عمر گرفتم به کرم ابی عبدالله مطلبی بر من معلوم گشت و آن این بود که ثواب یک قطره اشک بر مصیبت ابی عبدالله برتر از این 100 سال عبادت من است.

شاید یه خورده هضمش برای خیلی از ماها مشکل باشه ولی واقعیت اینه که ثواب گریه بر ابی عبدالله فراتر از تصور و درک و شعور ماها است. خدا تو این دنیا اسباب و  راه‌هایی رو برا ما شیعیان فراهم کرده  تا به وسیله اون اسباب و راه‌ها  بتونیم عقب‌افتادگی‌های معنوی‌مون رو جبران کرده و برا آخرتمون توشه‌ای بیندوزیم. یکی از این اسباب محبت اهل بیت(ع) و گریه بر مصائب ابی عبدالله است. شاید این سئوال برای خیلی از کسانی که دم از عقل و عقلانیت می‌زنن پیش بیاد که چطوریه که با یه گریه کردن و محبت داشتن به آل پیامبر(ص) این همه ثواب به انسان عنایت بشه، گناهانش بخشیده بشه و نهایت امر اینکه در اون دنیا مشمول شفاعت اهل بیت(ع) واقع بشه. بذار جواب این سئوال رو از زبون خود امام زمان(عج) براتون نقل کنم.

میگن شخصی خدمت امام زمان(عج) رسید و همین سئوال رو از ایشان پرسید که چطوره ابی عبدالله میتونه تمومی شیعیان رو شفاعت کنه و...

امام زمان در جواب سنوال آن مرد داستانی را نقل کردند:

روزی پادشاهی با خدم و حشم خود برای شکار از قصر خارج می‌شود و در اثنای شکار از همراهان خود دور افتاده و راه را گم می‌کند در همین حین که سوار بر اسب در بیابان تشنه و گرسنه و خسته در حال گشتن بوده است با عربی بادیه‌نشین که در کنار چادرش نشسته بوده برخورد می‌کند و از عرب راه بازگشت به شهر را می‌پرسد عرب که وی را خسته و تشنه و گرسنه می‌یابد وی را به چادرش دعوت کرده و ابتدا شیر تنها گوسفندش را دوشیده و به پادشاه میدهد و سپس گوسفند را کشته و برای پادشاه کباب می‌کند. پادشاه که تحت تاثیر سخاوت این مرد بادیه نشین قرار گرفته در راه بازگشت به قصر به مرد بادیه نشین می‌گوید هرگاه به شهر آمدی سری هم به ما بزن و آدرس قصر خود را به مرد بادیه نشین می‌دهد. بعد از گذشت مدتی مرد بادیه نشین به شهر رفته و پرسان پرسان خود را به دربار پادشاه می‌رساند پادشاه بعد از پذیرائی از مرد بادیه نشین رو به اطرافیان خود می‌کند و می‌پرسد به نظر شما من چه مقدار طلا و سکه باید به این مرد بدهم تا دین این مرد را ادا کنم . هر کدام از اطرافیان پادشاه حرفی‌می‌زند یکی می‌گوید پنجاه سکه، دیگری می‌گوید 100 سکه و بالاخره هر کسی رقمی را می‌گوید ولی پادشاه حرف هیچ کدام را نمی‌پذیرد و رو به اطرافیان خود کرده و می‌گوید اگر من بخواهم دین این مرد را ادا کنم باید تمام سلطنت خودم را به وی ببخشم چرا که وی تمام هستی خود را که یک گوسفند بود به من بخشید و رواست که من تمامی پادشاهی خود را به وی ببخشم.

پس از پایان این داستان امام زمان(عج) این گونه نتیجه گیری می‌کنند که:

امام حسین(ع) تمامی هستی خود را که شامل زن و فرزند و مالش بود در راه خدا فدا کرد پس رواست که خدا هم تمامی خدایی خود را نثار ابی عبدالله(ع) نماید.(در حدیث قدسی نیز آمده کسی که هرآنچه خدا از وی خواسته رعایت نماید خدا در روی زمین چشمان و گوش‌های او می‌گردد و هرآنچه بخواهد خدا اجابت خواهد نمود)

یاعلی  


نوشته شده در چهارشنبه 86/10/19ساعت 3:42 عصر توسط سروش نظرات ( ) | |

 

محرم و نامحرم

چشم به هم زدیم و باز هم یک محرم دیگه داره از راه میرسه ولی آیا تا حالا از خودمون سئوال کردیم که آیا واقعا می تونیم حق این ماه و دین خودمون رو به ابی عبدالله(ع) ادا کنیم یا نه؟. واقعیت اینه که اگه ما الان شیعه هستیم به برکت شهادت امام حسین (ع) و سختی‌هایی ‌است که به اهل بیت مظلومش روا شده و اگه شهادت امام حسین(ع) و یاران باوفای ایشان  نبود شاید گردونه تاریخ به گونه دیگری سرنوشت دین را رقم می‌زد و خدای ناکرده دیگر نه هیچ اثری از دین بود و نه از دینداری.

 به نظر من تنها کسانی می‌تونن این ماه را به معنای واقعی درک کنن که بهشون اذن دخول داده بشه، ساده تر بگم دلشون محرم بشه . شاید یکی از اسرار محرم ، محرم شدن دل شیعیان به واقعه عاشورا و باطن ابی عبدالله است محرم شدنی که تنها با ادای واجبات و ترک محرمات میسر میشود. و آنگاه که خانه دل را از وجود شیطان و علائق دنیوی خالی کنی نور ابی عبدالله در آن حس خواهی کرد و بقول شاعر:

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند

هر که این کار ندانست در انکار بماند.

و

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی

گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

و مخلص کلام این که:

روزی شهید غلامعلی را در حرم امام رضا می‌بینند که سخت مشغول گریه و زاری است از وی سبب گریه را سئوال می‌کنند جواب میدهد محرم نزدیک است و هنوز دل من مَحرم نشده است.

یااباعبدالله همان نگاهی که به دل نامحرم حر کردی و محرمش کردی یک نیم نگاهی هم به دل نامحرم ما بینداز.

یاعلی

 


نوشته شده در پنج شنبه 86/10/13ساعت 12:8 عصر توسط سروش نظرات ( ) | |

بعضی وقت ها صدا و سیما یه ناپرهیزی هایی  می کنه وبه جای اینکه به زن و شوهرها آموزش بده که چه جوری مثل سگ و گربه به جون هم بیفتن و حرمت همدیگه رو با کلمات رکیک لکه دار کنن و به مردها آموزش ظرف شستن و به زن ها آموزش کار کردن در بیرون از خونه و مواجه شدن با هزاران مرد و نامرد و سینه به سینه و دوشادوش هزار محرم و نامحرم کار کردن رو یاد بده  گوش شیطون کر سریال هایی می سازه که آدم وقتی پاش می شینه و وقتی سریال تموم میشه احساس میکنه که همچی وقتش تلف نشده و دوزار مطلب ارزنده و نتیجه اخلاقی گیرش اومده یکی از همین سریال ها که البته لازم به ذکره که همچی خالی از عیب و اشکال نیست سریال اغماست البته هدف من این نیست که این سریال رو نقد کنم و یا بخوام ازش جانبداری کنم بلکه هدفم بازگو کردن مطلبیه که به نظرم خیلی حیاتی و باارزشه. امشب وقتی داشتم سریال اغما رو نگاه می کردم یاد یه حرف جالبی افتادم که همیشه با کسی دوستی کن که تو رو یاد خدا بندازه راستش امشب این سریال منو یاد همین مطلبی که الان براتون شرح خواهم داد انداخت.در حین پخش سریال دیدم شخصیت شیطان با چه تردستی و ظرافتی ابناء آدم رو به گناه و انحراف از مسیر درست وادار می کرد یاد خودم افتادم که در طول این همه مدت چه راحت گول شیطون رو خوردم و خیلی راحت بهش مجال دادم که هر کاری خواست باهام انجام بده امشب از شیطون سریال اغما خیلی بدم اومد ولی وقتی دقت کردم دیدم که چقدر غافلم که از شیطون یه شبه این سریال بدم اومده ولی از شیطونی که در زندگی واقعی ما تا حالا هزاران بلا سر ما آورده  نه تنها بدمون نمی یاد بلکه شاید هم باهاش دوست هم باشیم شاید بپرسید چرا دوست. بیاین بینی و بین الله کلاهمون رو قاضی کنیم که راستی و حسینی وقتی یه موقعیت گناه که برامون پیش میاد چی کار می کنیم. به جای اینکه ازش فرار کنیم براش هول نمی زنیم؟ گاهی وقت ها حتی همدیگر رو هم هول میدیم که سبقت بگیریم برای گناه و مصداق برعکس آیه السابقون السابقون  میشیم و به جای اینکه در ثواب سبقت بگیریم در گناه از همدیگه  سبقت می گیریم. بذارین یه نمونه خیلی آشکارش رو براتون بگم، مثلا همین پوشش های نامناسبی که الان در بین دختران و زنان جامعه ما رواج پیدا کرده و کار رو جایی رسونده که دیگه مردم برای عریان نمایی از همدیگه سبقت می گیرن و اون رو نوعی افتخار تجدد و به روز بودن تلقی می کنن به نظر شما آیا این هول زدن برای گناه و سبقت و برتری جستن در اون نیست. به هر صورت یک نکته بدیهی وجود داره و اون اینه که این شیطان، ابلیس یا هر اسمی که دوست دارین روش بذارین یک دشمن خطرناک و آشکار ماست که دشمنی اش به همه ما ثابت شده بذارین یه مثال خیلی جالب رو که از زبون یکی از اولیا خدا شنیدم براتون نقل کنم که مطلب کاملا برای همه ما واضح و ملموس بشه.

میگن شخصی کتش رو از تنش در میاره و برای وضو از اتاق خارج میشه در همین حین پسر این آقا که یه بچه پنج شش ساله است تو اتاق مشغول بازیه وقتی این آقا برمیگرده پسرش میگه بابا وقتی رفتی از اتاق بیرون یه عقرب رفت تو لباست. حالا ممکنه این بچه دروغ گفته باشه و بخواد باباش رو اذیت کنه ولی با این حال پدر این بچه با احتیاط چند بار کت را تکون میده که شاید حرف بچه اش درست باشه. حالا شاهد مثال اینجاست که این پدر و خیلی از ماها که ممکنه در این موقعیت قرار بگیریم حرف این بچه را جدی می گیریم ولی صد و بیست و چهار هزار پیغمبر و دوازده امام اومدن و به ما گفتن که این شیطون که مثل عقرب می مونه دشمن شماست مواظب باشین ولی متاسفانه ما به حرف اونا توجه نمی کنیم و باز هم از این دشمن قسم خورده انسان غافل هستیم .

تو رو خدا بیاین یه خورده مواظب اعمالمون باشیم و تو کارهامون دقت کنیم. اگه واقعا این نکته  که یه دشمنی همیشه در کمینه و میخواد ما رو به کارهای ناصواب بکشونه رو آویزه گوشمون داشته باشیم شاید مرتکب خیلی از این گناهان ریز و درشت نشیم. به هر حال در آخر بحث پاسخ یه سئوالی رو به عهده خوانندگان این مطلب واگذار می کنم و اون سئوال اینه که چرا در این مثال شیطون به عقرب تشبیه شده؟

یاعلی


نوشته شده در دوشنبه 86/7/16ساعت 10:0 صبح توسط سروش نظرات ( ) | |

 

هر سال که ماه رجب تموم میشه و ماه شعبان فرا میرسه آذین بندی و چراغونی کوچه ها و خیابونا به صورت  خودجوش توسط مردم انجام میشه همه با شور و اشتیاق وصف ناپذیری توی آذین بندی و ریسه کیشی و چراغونی کمک می کنن بدون این که هیچ چشم داشت مادی داشته باشن اکثر مردم از انجام این کار به یه رضایت درونی دست پیدا می کنن که شاید به جرات بشه گفت اکثر مردم هدفشون کسب همون رضایت درونی باشه. معمولا کارهایی که برای رضای خدا و یا ائمه (که در اصل همون رضایت خداست) انجام میشه حاوی یه بار عظیم انرژی مثبته که  اون رضایتمندی درونی ازش حاصل میشه. اکثر مردم و یا بهتر بگم همه مردم این دنیا فقط و فقط بخاطر رسیدن به آرامش و امنیت تلاش می کنن. آیا تا به حال از خودتون پرسیدین که چرا اکثر شب ها به مسجد میریم و یا اینکه به صورت هفتگی و یا به مناسبت‌های مختلف به هیات میریم آیا همه‌اش برای کسب ثوابه . اگر این طور بود قاعدتا بعد از یه مدت خستگی به انسان غالب می‌شد و اون انگیزه درونی برای ادامه کار از بین می رفت ولی برعکس مشاهده می شه که ارتباط معنوی با خدا و اهل بیت(ع) البته به صورت اصولی و اسلامی‌ش نه به صورت افراطی باعث میشه که شور و اشتیاق روز به روز افزون تر بشه و این نشات گرفته از همون منبع اصلی انرژی بیکران خداست و اهل بیت(ع) که معدن رحمت خدا هستند (معدن الرحمه) واسطه فیض بین خدا و خلق میشن و لذا می بینیم انسان هایی که با خداتر هستن و توکل به خدا رو سرلوحه امورشون قرار دادن آرامش و رضایتمندی بیشتری از سایر مردم دارن و لذا آیه الا ان اولیاء‌الله لاخوف علیهم و لاهم یحزنون در موردشون صدق پیدا می کنه. در روانشناسی نوین نیز این مطلب به صورت علمی به اثبات رسیده و دانشمندان این علم معتقدند که وقتی جز به کل وصل میشه و یک منبع کوچک به یک منبع عظیم و لایتناهی وصل شده و ارتباط پیدا میکنه از اون کسب انرژی می‌کنه. پس وصل شدن به خدا و اهل بیت(ع) فقط به خاطر ثواب نیست بلکه به خاطر رفاه خود ما هم هست به خاطر اینکه همیشه شاد باشیم و غم و غصه و مشکلات عدیده زندگی نتونه ما رو از پا دربیاره.
به هر صورت نیمه شعبان دیگه ای داره از راه میرسه و ما خودمون رو آماده می کنیم که تولد آقامون امام زمان‌ رو جشن بگیریم. ولی امید تموم شیعیان اینه که روزی برسه که ظهورش رو جشن بگیریم و این فراز دعای ندبه در مورد همه‌مون صدق پیدا کنه "متی ترینا و نریک" یعنی اینکه کی میشه که هم تو ما رو ببینی و هم ما تو رو ببینیم آقاجان.
به امید اون روز
یاعلی


نوشته شده در شنبه 86/6/3ساعت 2:0 عصر توسط سروش نظرات ( ) | |

flower

فکربلبل همه این بود که گل شد یارش     گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش


نوشته شده در سه شنبه 86/5/30ساعت 4:31 عصر توسط سروش نظرات ( ) | |

می خوام یه داستان بگم از یه مدرسه که خیلی بزرگه  بزرگتر از اونی که بخوای تصورش رو بکنی یه مدرسه به وسعت دنیا. تو این مدرسه کلی شاگرد هست. البته از خلقت آدم ابوالبشر این مدرسه به راه بوده ولی اون موقع شاگرداش فقط دو نفر بودن یه زن و یه مرد. ولی به مرور زمان شاگردای این مدرسه زیاد شدن. کم کم کار به جایی رسید که تعداد شاگردا از انگشتای دست تجاوز کرد. هر روز به تعداد شاگردای این مدرسه اضافه می شد و از او طرف هم بعضی شاگردا از مدرسه می رفتن بیرون . اسم این مدرسه دنیاست . تو این مدرسه بزرگ بعضی ها می دونستن شاگردن و واسه چی اومدن بعضی ها هم از همه جا بی خبر فقط برا خودشون ول می گشتن و مرتب از مدرسه در می رفتن و هی دنبال تفریح و از این جور چیزا بودن یه سری ها هم بعضی وقتا درسخون بودن و بعضی وقتا بازیگوش......

ادامه دارد


نوشته شده در سه شنبه 86/5/30ساعت 4:16 عصر توسط سروش نظرات ( ) | |

تعطیلات در بهشت یهو به ذهنم رسید. شاید از قبل هیچ طرح و نقشه خاصی در ذهنم نبود ولی وقتی این عنوان به ذهنم رسید انگار یه دری از انبوه مطالب رو به روم باز کردن. اونوقت بود که فهمیدم که چرا بزرگان ما میگن که بعضی از الهامات ذهنی خدائی هستند و بعضی الهامات شیطانی. انشاء ا... به یاری خداوند میخوام دور از هر شائبه و ریا مطالبی رو عنوان کنم که خیلی به درد خودم خورده و مطمئنم که به درد دوستانی که از این وبلاگ بازدید می کنن خواهد خورد. به هر صورت خدایا ما قدم اول رو برداشتیم یاری و توان و برکت از خودت.

یاعلی


نوشته شده در سه شنبه 86/5/30ساعت 2:11 عصر توسط سروش نظرات ( ) | |


نوشته شده در سه شنبه 86/5/30ساعت 2:2 عصر توسط سروش نظرات ( ) | |

<      1   2      

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ